پارک بازی
همه عمرم سلام قربونت برم با اون دستهای کوچیکت که از سرسره بالا و پایین می رفتی و گاهی هم می افتدی . دیروز عزیز و خاله فایزه اومدن دنیال شما با هم رفتیم پارک .خیلی بازی کردی ای بلا یه بار هم منو عزیز را گول زدی بجای اینکه از این پله های کوچیک بری سریع رفتی از پله های بزرگ من مونده بودم چکار کنم عزیز هم همش داد می زد که هانی جان مواظب باش تو هم هی می خندیدی به من و عزیز بعد یکی از بچه ها تو رو گذاشت لای پاهاش و با هم سر خوردین اومدین پایین دیگه عزیز گفت بسه امکان داره یه اتفاق بد بیفته اومدیم خونه . این هم از ماجرای پارکت . ...
نویسنده :
مامان نیره
11:48